کتاب کین تارو/قصه شیرین48 از سری داستان های قصه های شیرین جهان می باشد که حدود 50 تا عنوان هستند. از عناوین این مجموعه که عبارتند از: جوجه اردک زشت، هاچ زنبور عسل، بندانگشتی، کوتوله ها و کفاش، نیم وجبی، عقاب مغرور، شش برادر و یک خرگوش، شاهزاده خوشبخت، سگ فلاندر، سامورایی و غول وحشی، روباه بازیگوش، راز قصر جنگل، دختر که از ماه آمد، دخترک کبریت فروش، خرگوش باهوش راکون بدجنس، جادوگر شهر از، تخم طلایی و میمون جادویی، جنگ با آدمک ها، بابا لنگ دراز، شنگول و منگول، ملکه برفی و... نویسندگانی همچون شاگاهیراتا، برادران گریم، هانس کریستین آندرسن و... هستند که با زبانی عامیانه و کودکانه بازنویسی شده اند.این کتاب در قطع خشتی بزرگ در فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو ارائه می شود.
خرید کتاب کین تارو/قصه شیرین48
از کودکی شنیدن داستان برای کودکان شیرین و دلچسب بوده مخصوصا زمان خواب. برای همین انتخاب قصه و اثر آن روی مغز کودکان بسیار مهم و ضروری می باشد. وقتی موضوعی برای کودک مهم می باشد و به آن فکر می کند ممکن است با داستان هایی برای وی خوانده می شود بتواند اثر مثبتی روی افکار کودک داشته باشد و از آن درس بگیرد که چگونه رفتار کند. محتوای کتاب باید بگونه ای باشد که اثر مثبت روی روح و روان آن داشته باشد مخصوصا زمان قبل از خواب. برای خرید کتاب کین تارو/قصه شیرین48 می توانید از فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو دیدن فرمایید.
برگزیده ای از داستان کین تارو
در زمانهای قدیم، در کشور ژاپن، پسر کوچولویی بود به نام کینتارو.بود. پدر کینتارو پهلوان بزرگی بود. روزی از روزها این پهلوان به جنگ دشمن رفت و کشته شد. مادر کینتارو که دلش نمیخواست پسرش به دست دشمن اسیر شود، او را همراه کرد و به یک دهکده کوهستانی رفت. در آنجا کینتارو کمکم بزرگ شد. مادرش همیشه به او میگفت: «کینتارو، تو باید خوب ورزش کنی تا بدنت قوی شود. دلم میخواهد تو هم مثل پدرت، پهلوان بزرگی بشوی.»
کینتارو حرف مادرش را گوش میکرد. او هرروز به جنگل میرفت و کار میکرد تا حسابی قوی شود. همانطوری که مادر کینتارو دوست داشت، او بزرگ و قوی شد؛ نوجوانی با بدنی قوی و قلبی مهربان. یک روز که کینتارو همراه دوستانش به جنگل رفته بود و همه مشغول بازی بودند، ناگهان سروکله خرس سیاهی پیدا شد.
خرس سیاه، خیلی بزرگ و خطرناک بود و همیشه حیوانهای جنگل را اذیت میکرد. آن روز هم وقتی خرس سیاه به کینتارو و دوستانش رسید خواست آنها را اذیت کند؛ اما کینتارو جلوی او ایستاد. بله، همانطوری که حیوانهای جنگل انتظار داشتند کینتارو، جلوی خرس سیاه ایستاد. خرس که خیلی قوی بود و فکر میکرد کینتارو هم مثل بقیه ضعیف و ترسوست، بهطرف او دوید تا کینتارو را بزند؛ اما کینتارو دستهای خرس سیاه را گرفت و او را به زمین زد. بعد هم مشتی بر سرش کوبید. خرس بیحال شد....