کتاب موش شهری و موش روستایی/قصه شیرین41 اثر شاگاهیراتا یکی از داستانهای مجموعه قصه های شیرین جهان هست، دربارهی موش خاکستری است که دوستی به نام موش قهوهای دارد و در شهر زندگی میکند. نویسنده این داستان به زیبایی تفاوت شهر و روستا را بیان می کند و با خطرات و خاطرات خوب هم آشنا می کند. این معنا را هم می رساند که مکانی که در آن زندگی می کنیم نباید روی رفتارهای انسانی ما تاثیر بگذارد. برای خرید کتاب موش شهری و موش روستایی/قصه شیرین41 می توانید از فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو دیدن فرمایید.
خرید کتاب موش شهری و موش روستایی
روزگاری این دو موش در روستا در کنار هم زندگی میکردند اما موش قهوهای به شهر کوچ کرد و شهری شد. این دو دوست پس از مدتی یکدیگر را به خانههای خود دعوت کردند... آیا موش شهری از مهاجرت خود به شهر راضی بود؟ آیا موش روستایی دوست داشت به شهر برود و در آنجا زندگی کند؟ با این داستان همراه باشید...
گزینشی از داستان
روزی، روزگاری دو موش با هم دوست بودند. یکی از آنها در شهر و دیگری در روستا زندگی می کرد. روزی از روزها، موش روستایی، دوست شهری اش را دعوت کرد. موش شهری به روستا رفت و موش روستایی دوستش را به خانه ی کوچکش برد. برایش ذرت، سیب زمینی، گندم و خوراکی هایی که در روستا پیدا می شد، آورد. اما موش شهری گفت: می بخشی دوست عزیز! من نمی توانم این غذاها را بخورم، اگر این چیزها را بخورم، دلم درد می گیرد.
موش روستایی، با خجالت پرسید: مگر تو در شهر چه غذاهایی می خوری؟ موش شهری گفت: زندگی در شهر، با اینجا خیلی فرق دارد. در شهر چیزهای خیلی جالبی پیدا می شود. من در شهر غذاهای خیلی خوش مزه ای می خورم. گوشت، پنیر، شکلات، کیک و شیرینی، سوسیس و خیلی چیزهای خوش مزه دیگر...