کتاب شاهزاده ی خوشبخت/قصه شیرین31

100,000 ریال
کتاب شاهزاده خوشبخت داستانی است روان که در آن اسکار وایلد دیدار پرنده‌ا‌ی زیبا با تندیسی مشهور با عنوان شاهزاده خوشبخت نوشته است.
تعداد بازدید: 1
کتاب شاهزاده خوشبخت/قصه شیرین31 یکی از عناوین داستان های اسکاروایلد است. معروف‌ترین و محبوب‌ترین اثر نویسنده و نمایشنامه نویس ایرلندی اسکار وایلد، شامل نه داستان کوتاه است که با زبانی زیبا و غیرمستقیم، صفت بخشندگی، ایثار و دوست داشتن را تحسین و از وضع اجتماعی ناعادلانه یعنی وجود طبقات بسیار مرفّه و بسیار فقیر انتقاد می‌کند.
 
شاهزاده خوشبخت (The happy prince and other stories) داستانی است روان که در آن اسکار وایلد (Oscar Wilde) از دیدار پرنده‌ا‌ی زیبا با تندیسی مشهور با عنوان شاهزاده خوشبخت نوشته است. ولی این شاهزاده هیچ‌وقت در واقعیت مزه خوشبختی را نچشیده است. مجسمه این شاهزاده در میدان اصلی شهر گمارده و به یاقوت سرخ و بدنه‌ای از جنس طلا آراسته شده است. به همین موجب است که مردم این مجسمه را اسطوره خوشبختی می‌دانند.
 
فقط پرستویی که گاهی اوقات برای استراحت بر روی آن می‌نشیند متوجه گریه‌های شاهزاده می‌شود. پرنده و مجسمه با واقعیت‌های زندگی مردم عادی رو به رو می‌شود و به یاری آن‌ها می‌شتابد. برای همین به مرور زمان یاقوت‌ها و سنگ‌های قیمتی شاهزاده به وسیله‌ی پرنده به مردم مستمند و فقیر داده می‌شود.
 
اسکار وایلد از شاعران و نویسندگانی است که همه اعضای خانواده‌اش از چهره‌های شناخته شده ادب و هنر زمان خود بودند. آنچه قصه‌های این کتاب را از دیگر افسانه‌ها جدا می‌کند زاویه دید تحلیلی و پنجه در افکندن با پرسش‌های انسان امروز است که وایلد آن را به درستی به تصویر کشیده است.

خرید کتاب شاهزاده خوشبخت/قصه شیرین31

کتاب حاضر اولین بار در مجموعه‌ای با همین نام منتشر شد؛ داستانی که به دفعات مورد اقتباس‌های مختلف قرار گرفت و بر مبنای آن چندین نمایش رادیویی و انیمیشن ساخته شد و همچنین قصه بارها با صدای افراد متفاوت ضبط و به بازار راه یافت. علاقه مندان به کتاب شاهزاده خوشبخت/قصه شیرین31 می توانند برای خرید آن از فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو دیدن فرمایند.

در بخشی از کتاب شاهزاده خوشبخت/قصه شیرین31 می‌خوانیم:

هر بار که جوان ماهیگیر به دریا می‌رفت، دختر دریا را صدا می‌زد. دخترک به سطح آب می‌آمد و برایش آواز می‌خواند. در این هنگام ماهیان عظیم‌الجثه به دور و بر او شنا می‌کردند و مرغان دریایی در اطراف سرش به پرواز در می‌آمدند.
 
و دخترک آوازهایی بسیار عجیب و متنوع می‌خواند، زیرا او می‌دانست ساکنین دریا از چه آهنگ‌هایی لذت می‌برند و موضوع‌هایی از این قبیل انتخاب می‌کرد: «گله‌های خود را از غاری به غار دیگر می‌برند در حالی که نوزادان گله را بر دوش خود حمل می‌کنند یا حیوانات ریش سبز و سینه پشمالو که هنگام عبور سلطان، در بوق‌های پیچاپیچ می‌دمند، قصر سلطان یکپارچه از عنبر ساخته شده و بامش از زمرد شفاف صیقلی شده و تخته سنگی از مرجان بر بام قصر می‌درخشد.»
 
دختر دریا آوازهای دیگری نیز می‌خواند: «بالن»های بزرگ از دریاهای شمالی سرازیر می‌شوند و قطعات یخ به لباس‌هایشان آویخته دارند، دخترکان دریا که چنین داستان‌های عجیب و شورانگیز تعریف می‌کنند ممکن است باعث غرق ماهیگیران بشوند و کسبه و ماهیگیران مجبورند گوش‌های خود را با موم محکم ببندند تا صدایشان را نشنوند چه در غیر این صورت از شنیدن آواز دخترکان دریا آنچنان از خود بیخود می‌شوند که دور نیست خود را در اقیانوس افکنده و غرق گردند. دخترکان دریا روی کف‌های سفید دریا دراز کشیده و آغوش خود را به سوی ملوانان می‌گشایند تا ایشان را در بغل بگیرند و شیرهای دریایی برای دفاع از دختران، خم شده و در کمین نشسته‌اند...»
 
در تمام مدتی که دختر دریا آواز می‌خواند، ماهی‌های گوناگون کوچک و بزرگ، از اعماق دریا به سطح آب می‌آمدند تا صدای دلپذیر او را بشنوند و چون ماهیگیر تور خود را به دریا می‌انداخت و آن‌ها را صید می‌کرد. و وقتی قایقش مالامال از ماهی می‌شد، دختر دریا در آب فرو می‌رفت و در حین فرو رفتن باز لبخند می‌زد.
 
با وجود این، هرگز دلش نمی‌خواست به جوان ماهیگیر نزدیک شده و تا حدی که دستش به بدن او برسد، جلو رود. گاهی اوقات ماهیگیر او را صدا می‌زد و به او التماس می‌کرد که نزدیک‌تر آید، ولی دختر دریا به این کار رغبت نداشت. از این رو هر وقت که ماهیگیر درصدد گرفتن او برمی‌آمد، دخترک در آب غوطه می‌خورد و تمام روز از نظرش ناپدید می‌شد.

 

  • رده سنی : پنج تا هشت سال