کتاب بندانگشتی/قصه شیرین43 یکی از مجموعه کتاب های قصه های شیرین جهان می باشد. این مجموعه، که بیش از 50 عنوان داستان است. قصه ها از میان داستان های معروف دنیا که شخصیت های اصلی آن پسر، دختر، حیوان هستند جمع آوری شده و به چاپ رسیده است. در هر یک از جلدهای این مجموعه کتاب، قصه هایی زیبا از میان افسانه و داستان های معروف جهان گلچین شده و به چاپ رسیده است. قصه ها برحسب شخصیت آن ها به سه گروه شخصیت دختر، شخصیت پسر و شخصیت حیوانات تقسیم و در هر یک از جلدها به چاپ رسیده اند.
خرید کتاب بندانگشتی/قصه شیرین43
در این میان آثار نویسندگانی چون مارک تواین، شاگاهیراتا، برادران گریم و هانس کریستین اندرسن به چشم می خورد که با زبانی شیرین و گیرا ترجمه و بازنویسی شده اند. تصویرگری و روایت داستان ها گیرا و جالب اند. این کتاب را می توان برای کودکان 5 تا 7 سال قصه گویی یا بلند خوانی کرد. همین طور این کتاب در سال 1387 در قطع و اندازه خشتی بزرگ با نویسندگی شاگاهیراتا و با ترجمه بیژن نامجو به چاپ رسیده است. برای خرید کتاب بندانگشتی/قصه شیرین43 می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو مراجعه نمایید.
بخشی از داستان بندانگشتی/قصه شیرین43
روزی، روزگاری، زن و شوهر جوانی بودند که بچه نداشتند. زن همیشه به درگاه خداوند دعا می کرد و از او می خواست، فرزندی به او بدهد. روزی از روزها، وقتی زن در خانه اش مشغول کار بود، پری مهربانی ظاهر شد و دانه ای شبیه دانه ی جو به او داد و گفت: این دانه را بکار تا به آرزویت برسی. زن دانه را در گلدانی کاشت و از آن مواظبت کرد. دانه رشد کرد و بعد از مدتی گل داد. وقتی گلبرگ های گل باز شد، دختر خیلی کوچولویی میان گلبرگ ها نشسته بود.
او تا چشمش به زن افتاد، گفت: سلام مادر! دختر کوچولو آن قدر ظریف و کوچک بود که مادر به او می گفت بندانگشتی. مادر برای بنداگشتی تخت کوچولویی از پوست گردو درست کرد. کف آن را با گل بنفشه پوشاند و یک گلبرگ هم به جای رختخواب در آن گذاشت و گلبرگ دیگری به جای پتو، بعد دختر بندانگشتی اش را در آن خواباند. تختخواب بندانگشتی جلوی پنجره بود. یک شب وقتی بندانگشتی خواب بود قورباغه ای داخل اتاق آمد.
با دیدن دختری به آن کوچکی، با خود گفت: چه عروس قشنگی! او را به عنوان عروسم می برم تا با پسرم ازدواج کند. قورباغه این را گفت و بندانگشتی را با خود به آبگیر برد...