کتاب جنگ با آدمک ها/قصه شیرین9 اثر لایمن فرانک باوم با مترجمی سبا بابایی در نشر قدیانی به چاپ رسیده است. داستانی خیالی و پرهیجان که شخصیت اصلی داستان دختری به نام دوروتی است. دوروتی در سفری طولانی که برایش پیش می آید کلی اتفاقات ریز و درشت برایش رخ می دهد.
خرید کتاب جنگ با آدمک ها/قصه شیرین9
نویسنده داستان را به صورت عامیانه شرح داده طوری که کودکان به راحتی آن را درک می کنند. آثار دیگر لایمن فرانک باوم هست: جادوگر شهر اُز، دنیای شگفت انگیز اُز، مجموعه سرزمین اُز... کتاب جنگ با آدمک ها/قصه شیرین9 در ابعاد خشتی بزرگ در فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو ارائه می گردد. برای خرید این کتاب می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو مراجعه کنید.
مختصری از داستان
دوروثی و همو هنلی سوار کشتی شدند تا به کشور استرالیا سفر کنند. سفر طولانی آنها ادامه داشت تا اینکه یک روز ناگهان هوا طوفانی شد. موج های دریا تکان های شدیدی به کشتی وارد کردند. دوروثی همین طور که با ترس به این طرف و آن طرف می دوید، عمو هنلی را گم کرد. کشتی زیر فشار موج ها درهم شکست؛ دوروثی به دریا پرتاب شد و در چنگ موج ها دست و پا زد: عمو جان... عمو جان! همان موقع، چشمش به سایه ای خورد.
بعد طنابی دید و آن را محک گرفت و به طرف سایه رفت؛ اما عمویش آنجا نبود. دوروثی به جای عمو، مرغی زرد رنگ و بامزه دید که روی لانه اش ایستاده بود. دوروثی نگران عموجانش بود. در همین حال یک دفعه موجی بزرگ هجوم آورد و دوروثی و مرغ را به دریا پرتاب کرد. کمک...کمک! دوروثی لانه مرغی را محکم چسبید و از غرق شدن نجات پیدا کرد. او و مرغ در حالی که بر لانه سوار بودند، خودشان را به دست موج سپردند. کم کم طوفان آرام گرفت ولی دیگر نشانی از کشتی نمانده بود.
روی آن دریای عظیم، تنها دوروثی و مرغ مانده بودند. هوا کم کم تاریک می شد. مرغ قدقدقدا کرد و رسیدن صبح را خبر داد. دوروثی از خواب بیدار شد. یک دفعه مرغ به زبان آمد و گفت: نگاه کن دخترجان! آنجا یک خشکی می بینم. دوروثی از اینکه مرغ توانسته بود با او حرف بزند، تعجب کرد و پرسید: راستی تو می توانی با زبان آدم ها حرف بزنی؟...