کتاب ماریا و شاهزاده شیر/قصه شیرین39

10%
100,000 ریال 90,000 ریال
کتاب ماریا و شاهزاده شیر، که در آن ماریا در مزرعه مرد کشاورزی کار می کند که گوسفندها و گاوها را به چرا می برد و ماجراهایی که در جنگل اتفاق می افتد باعث می شود سرنوشت ماریا عوض شود.
تعداد بازدید: 1
کتاب ماریا و شاهزاده شیر/قصه شیرین39 که یکی از عناوین جذاب مجموعه قصه شیرین جهان هست که سرگذشت دختری به نام ماریا را به تصویر می کشد. در این روزگار، والدین ترجیح می‌دهند به جای اینکه کودکشان را در آغوش بگیرند و برایش قصه بگویند تا به خواب برود، او را بعد از تماشای کارتون مورد علاقه‌اش به رختخواب بفرستند. با این‌ حال بسیار مهم است که والدین هر شب زمانی را به فعالیت قصه‌گویی برای کودکان اختصاص دهند؛ بنابراین در این جا ۱۰ فایده قصه گفتن برای کودک را بیان می‌کنیم تا از همین امشب این فعالیت را با فرزندتان آغاز کنید.

خرید کتاب ماریا و شاهزاده شیر/قصه شیرین39

1. قصه‌گویی خوبی‌ها را در کودکتان درونی می‌کند.
2. قصه‌گویی موجب می‌شود کودکان درباره فرهنگ و ریشه‌های خود بیشتر بدانند.
3. قصه گفتن مهارت‌های کلامی کودک را تقویت و بهتر می‌کند.
4. قصه‌گویی مهارت‌های شنیداری را تقویت می‌کند.
5. قصه‌گویی خلاقیت و قدرت تخیل کودک را تقویت می‌کند.
6. قصه‌گویی ابزاری قدرتمند برای تقویت حافظه است.
7. قصه‌گویی افق‌های گسترده‌تری پیش روی کودک قرار می‌دهد.
8. قصه‌گویی تحصیلات آکادمیک را تسهیل می‌کند.
9. قصه‌گویی به بهبود ارتباطات کمک می‌کند.
10. قصه‌گویی به مواجهه آسان‌تر کودک با شرایط سخت کمک می‌کند.
 
قصه‌گویی ساده است. اگر توانایی به یاد سپردن داستان را ندارید، خیلی ساده از روی کتاب بخوانید. اگر می‌توانید قصه‌ای را از حفظ برای کودکتان تعریف کنید، از خاطرات خودتان بگویید یا حتی از روی متن تلفن همراهتان بلندبلند بخوانید. قصه‌گویی برای کودکان و به ‌ویژه خردسالان و کودکان پیش‌دبستانی فایده های زیادی دارد. برای خرید کتاب ماریا و شاهزاده شیر/قصه شیرین39 می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسوکورچولو مراجعه کنید.

قسمتی از داستان ماریا و شاهزاده شیر/قصه شیرین39

روزی، روزگاری دختری بود به نام ماریا. این دختر پدر و مادرش را از دست داده بود و برای همین هم مجبور بود در مزرعه مرد کشاورزی کار کند. او گاهی گاوها را به چرا می برد و گاهی گوسفندها را و بعضی روزها هم در کارهای مزرعه کمک می کرد. روزی از روزها، وقتی ماریا دنبال گاوها می دوید، شیر بزرگی را دید که روی زمین خوابیده بود و ناله می کرد. ماریا به شیر نزدیک شد و خوب او را نگاه کرد. تیغ بزرگی در پنجه ی شیر فرو رفته بود و او نمی توانست راه برود.
 
ماریا تیغ را از لای پنجه شیر بیرون کشید و بعد هم با روسری خود دست شیر را پانسمان کرد تا خوب شود. شیر که درد دستش کم شده بود، به طرف جنگل دوید و از ماریا دور شد. وقتی ماریا به چراگاه برگشت با تعجب دید که گاو نیستند. هر جا گشت، گاوها را پیدا نکرد و او مجبور شد دست خالی به مزرعه برگردد. کشاورز که گاوهایش گم شده بودند، از دست ماریا ناراحت شد و او را تنبیه کرد....
 
  • رده سنی : پنج تا هشت سال