کتاب مهربانی/خانواده خرس ها48 یکی از عناوین کتاب های خانواده خرس هاست که دربرگیرندهی بیش از شصت جلد کتاب است که هر کدام در مورد موضوعی نوشته شده است و شخصیت های اصلی داستان دو تا توله خرس خواهر و برادر هستند که مشکلات رفتاری کودکان را به تصویر می کشند.
این دو تا توله خرس بامزه و شیطون در کنار پدر و مادر خود در وسط جنگل داخل یک درخت بزرگ زندگی می کنند و هر بار در داخل یا خارج از درخت اتفاقی می افتد که باعث می شود توله خرس ها رفتار بهتری را یاد بگیرند. تصویرگری این کتاب موجب ترغیب اکثر کودکان می شود. کتاب مهربانی/خانواده خرس ها 48 خوب و مهربان بودن را به خوبی بیان می کند. اگر می خواهید که این کتاب را خریداری کنید می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسور کوچولو مراجعه کنید.
خرید کتاب مهربانی/خانواده خرس ها48:
در این کتاب که با تصاویر آن تمام صفحه می باشد کودک را به ذوق آورده و وارد دنیای خیالی اش می کند. نویسنده این کتاب جن و مایک برنستین می باشد با بیانی ساده و گیرا مفهوم اصلی داستان را به تصویر کشیده است به راحتی برای کودک قابل درک و فهم می باشد. ریز و درشت اتفاقات این کتاب کودک را به آموختن رفتار خوب مهربان بودن کمک می کند. شما عزیزان دوست داشتنی می توانید برای خرید این کتاب به فروشگاه اینترنتی پرفسورکوچولو مراجعه نمایید.
خلاصه ای از کتاب مهربانی/خانواده خرس ها48:
خرس برادر, خیلی چیزها دوست داشت. او به ورزش هایی مثل: بیسبال, فوتبال, راگبی و بسکتبال علاقه مند بوئ؛ از نقاشی, رنگ آمیزی, و درس علوم خوشش می آمد؛ جمع آوری تمبر و کار بازی بیسبال, ار سرگرمی هایی که او بودند و از ماهیگیری و بازی های ویدیویی هم لذت می برد. اما بیشتر از هر چیزی, دوست داشت هواپیمای مدل بسازد.
او, ساخت هواپیمای مدل را, از زمانی که خیلی کوچولو بود, با بابا شروع کرده بود. آنها اول با مدل های پلاستیکی ساده ساختند. طولی نکشید که برادر توانست خودش به تنهایی هواپیمای مدل بسازد. او رفته رفته, مدل های بزرگ تر و بهتری ساخت که برای مدت و فاصله بیشتر و در ارتفاع بالاتری پرواز می کردند. هر وقت او, با خرس خواهر به پارک می رفت، همیشه جدیدترین مدلش را برای پرواز آزمایشی با خودش می برد.
او از کوک کردن پروانه هواپیما برای اولین بار و پرواز دادن و تماشای پرواز آن در آسمان پارک, خیلی لذت می برد. یک بعد از ظهر پنج شنبه, برادر آخرین ساخته اش را که هواپیمای مدل بزرگی به اسم شهاب بود و او آن را به رنگ قرمز درآورده بود, آزمایش کرد. او آن را روی چمن گذاشت و پروانه اش را کوک کرد. خواهر, به طرف چند نفر از دوستانش که در همان نزدیکی بودند, رفت. یکی از آنها از برادر کوچک ترش بیلی مراقبت می کرد...