کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغي که

10%

400,000 ریال 360,000 ریال

کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغی که بستنی دوست داشت و 29 قصه دیگر در این کتاب هست که نویسنده آن مطالبی پرمغز و روان را برای کودک در قالب داستان آورده است.

کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغی که بستنی دوست داشت که مجموعه‌ ای گوناگون از حکایت های قدیمی، قصه‌های معاصر، داستان های ایرانی و غیرایرانی، قصه‌ ها و ضرب‌المثل‌ها و شعرها و... با روایت و زبانی زیبا گرد هم آمده است. اسامی دیگر این کتاب شامل: سه گربه. خرس کوچولو نی می زند. چه کوزه بی ادبی. گربه و قفس ببر. یک سوت دو سوت سه سوت. خپل و برادرهایش. روباه پوستین دوز. انگوری و خاله پیش پیش. سگ عجیب. پرنده کوکی و چلچله. گوزن مغرور. اشتباه خانم غازه. همه سیاه شدیم. سبدی برای آقا گرگه. من کجا هستم؟. طوطی و ناخدا. برو بالاتر آقا بزه. کفتار کوچولو و آقا تمساحه. روباه زرنگ تر است یا شغال؟ اسمم را عوض کن. به خاطر درخت انجیر. تک بال و خانم خرگوشه. جابر و شتر و الاغ. آقا روباهه جایزه می دهد. دوست های عجیب. اکاپی. پایت را به آسمان نکوب. الاغی که بستنی دوست داشت. آقاموشه در دکان بقالی. صمد و کشتی.

خرید کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغی که بستنی دوست داشت

کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغی که بستنی دوست داشت از آثار مژگان شیخی با تصویرگری عطیه سهرابی در انتشارات قدیانی سال 1385 به چاپ رسیده است. همه قصه های این کتاب با بیانی بسیار ساده و عامیانه روایت شده است. حکایت ها مشابه داستان های کلیله و دمنه پرمغز و روان و بسیاری از آنها از زبان حیوانات بیان شده است. این کتاب برای گروه سنی چهار تا هشت سال مناسب می باشد. برای خرید این کتاب می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسور کوچولو مراجعه نمایید.

بخشی از کتاب 30 قصه 30 شب6 الاغی که بستنی دوست داشت

روزی بود و روزگاری. خرس کوچولویی در جنگل بود که بلوطی صدایش می زدند. یک روز او چوپانی را دید که زیر درختی نشسته است و نی می زند. خیلی خوشش آمد. رفت و با نی های مرداب. برای خودش یک نی درست کرد. آن قدر هم به نی زدن چوپان گوش داد و تمرین کرد تا بالاخره یاد گرفت که نی بزند.

از آن موقع دیگر کار بلوطی همین شده بود. گوشه ای می نشست و نی می زد. مادرش می گفت: واقعا که... چرا تو دیگر برای پیدا کردن عسل بیرون نمی روی؟ فقط می نشینی و آن نی مسخره را می زنی. پدرت را که شکارچی ها بردند. تو هم به جای کار کردن، بازی می کنی. بلوطی همیشه می گفت: فردا می روم مادر. امروز دارم روی آهنگ جدیدم کار می کنم. ولی وقتی فردا می رسید، باز هم وسط درخت ها می رفت و نی می زد.