کتاب 30 قصه 30 شب4 چرا خورشيد

کتاب 30 قصه 30 شب4 چرا خورشید ... که مجموعه‌ ای مختلف از افسانه‌های قدیمی، قصه‌های معاصر، داستان های ایرانی و غیرایرانی، حکایت ها، ضرب‌المثل‌ها و شعرها و... با روایت و زبانی شیرین گرد هم آمده است. عنوان های داستان های این کتاب عبارتند از: چرا خورشید خواب ماند؟. تمساح و شغال. پر سیاه. گربه شهری. حسن تنبل. مرغابی خاکستری و مرغابی سیاه. بابا حیدر و خرگوش. بهترین دوست های دنیا. می خواهم عرعر کنم. خوش به حال پولکی. درخت انار و مترسک. هیزم شکن و تبر طلایی. چلچله و کاج. مشکل خانم گاوه. جیرجیرک و زمستان. قایق کوچک و کشتی بزرگ. دردسر خانم عنکبوته. کندوی خانم طلا. تولد خانم خرسه. قادرخان و کلاغ پیر. مسابقه عجیب. گربه پیر و گنجشک کوچولو. مرد خسیس. یک لگد محکم. حلزون عینکی. درختی برای گنجشک ها. روباه و ترازویش. بابا ابراهیم کجاست؟ پشمک و عسل. پسران تنبل.

خرید کتاب 30 قصه 30 شب4 چرا خورشید ...

این کتاب که خالق آن مژگان شیخی است با بیانی بسیار ساده و عامیانه قصه ها را خلق کرده طوری که کودکان به راحتی بتوانند درک کنند و مفهوم داستان را بفهمند. قصه ها کوتاه و مختصر و مفید هستند و از سنین چهار تا هشت سال را شامل می شوند. خواندن قصه برای کودکان قبل از خواب بسیار مفید است و تحقیقات نشان می‌دهند که مطالعه قبل از خواب باعث کاهش چشمگیر استرس خواهد شد. طبق این یافته‌ها، افرادی که قبل از خوابیدن ۲۰ تا ۳۰ دقیقه مطالعه می‌کنند، می‌توانند میزان فشار خون و ضربان قلب خود را کاهش دهند. این اتفاق نه تنها موجب کمتر شدن استرس فرد می‌شود، بلکه تاثیر مثبتی نیز بر روی سلامت قلب او دارد. شما هم اگر اضطراب و استرس زیادی را تجربه می‌کنید، تنها با نیم ساعت مطالعه در شب می‌توانید به مرور این مشکل را برطرف کنید.برای خرید کتاب 30 قصه 30 شب4 چرا خورشید... می توانید به فروشگاه اینترنتی پرفسور کوچولو مراجعه نمایید.

مختصری از یکی از داستان های این کتاب: دردسر خانم عنکبوته

روزی، روزگاری در گوشه ای، یک خانه کوچک و نقلی بود. خانه، خالی بود و عنبکوت های زیادی در آن به خوبی و خوشی زندگی می کردند. کسی هم به آن ها کاری نداشت. تا اینکه... یک روز کشور خانم آن خانه را خرید و به آنجا آمد. او داخل خانه شد به در و دیوارها نگاه کرد. دست هایش را به کمرش زد و با صدای بلندی گفت: وای چه گرد و خاکی! چقدر هم تار عنکبوت! باید حسابی اینجا را تمیز کنم.

بعد جاروی دسته بلندش را آورد و مشغول گردگیری شد. عنکبوت ها با وحشت به این طرف و آن طرف فرار کردند. خیلی زود خانه هایشان جارو شد و از بین رفت. حتی بعضی از عنکبوت ها هم همراه خانه هایشان از بین رفتند.